جدول جو
جدول جو

معنی کار و کشت - جستجوی لغت در جدول جو

کار و کشت
کشت و زرع، کشاورزی
تصویری از کار و کشت
تصویر کار و کشت
فرهنگ فارسی عمید
کار و کشت
(رُ کِ)
کشت و زرع. آب و آبادانی:
جهان دوزخی بود بی کار و کشت
به ابری چنین تازه شد چون بهشت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
کار و کشت
آنچه از شخصی یا شیئی صادر شود، آنچه که کرده شود، فعل عمل، شغل پیشه، صنعت، هنر، امر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کار و کیا
تصویر کار و کیا
قدرت، توانایی، فرمانروایی، سلطنت، برای مثال عشق آن بگزین که جملۀ انبیا / یافتند از عشق او کاروکیا (مولوی - ۴۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کار و کرد
تصویر کار و کرد
کار و عمل، صنعت، پیشه، کار و بار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کار و کر
تصویر کار و کر
کار و نیرو، مراد، مقصود
فرهنگ فارسی عمید
(رُ)
کار و عمل. ساز، گاه بجای کار وکیایی آید بمعنی امیری، پادشاهی، تسلط:
بر فلک جان راست صد کار و کیا
در زمین این تن چو خر خاید گیا.
مولوی.
عشق آن بگزین که جمله انبیا
یافتند از عشق او کار و کیا.
مولوی.
مه چو بی این ابر بنمایدضیا
شرح نتوان کرد از آن کار و کیا.
مولوی (امثال و حکم دهخدا ج 3).
گفت اطفال من اند این اولیا
در غریبی فرد از کار و کیا.
مولوی.
لیک با باگندمان این آسیا
ملک بخش آمد دهد کار و کیا.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(رُ کَ)
کار و بار. (لسان العجم شعوری ج 2 ورق 235) (آنندراج) :
فزاید ز کار جهان رنج و درد
نبایست مشغولی و کارکرد.
(از لسان العجم ج 2 ورق 235)
لغت نامه دهخدا
(رُ کَ)
در نسخۀ حسین وفائی به معنی مراد و تولا و پشت وپناه است. (جهانگیری). پشت و پناه و مراد و مقصود باشد. (برهان) (آنندراج). حسین وفائی این لغت را از صحاح الفرس نقل کرده و دیگران از حسین وفائی یکی بعد از دیگری گرفته اند. اما ضبط این لغت در صحاح الفرس ’کام و کر’ است بر وزن ’بام و در’ و این ضبط اخیر فقطدر صحاح الفرس آمده است. رجوع به ’کام و کر’ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کار و کیا
تصویر کار و کیا
کار عمل، امیری پادشاهی کیایی تسلط: (بر فلک جان راست صد کار و کیا در زمین این تن چو خر خاید گیا) (مثنوی)، جاه و جلال شان و مقام. کار کیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاروکشت
تصویر کاروکشت
کشت و زرع، آب و آبادانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار و کیا
تصویر کار و کیا
((رُ))
کار، عمل، امیری، پادشاهی، تسلط، جاه و جلال، شأن و مقام
فرهنگ فارسی معین